ارمان ارمان ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

ارمان عشق من و باباش

راه رفتن ارمان

به نام خدا امروز ارمان گل من به طور شگفتانگیزی بیشتر از اینکه چهار دست و پا بره راه رفت مبارکههههههههههههههههه پسرم امروز توی 10 ماه و 24 روزگی تونستی به طور کامل راه بری و خودتو نگه داری حتی تونستی با راه رفتن دور بزنی بدون اینکه بی افتی افریننننننننننننننننننننننننننننننن  دیگه پسرم خیلی بزرگ شده دیگه باید به فکر زن گرفتن براش باشم البته بچه های امروز خودشون زن انتخاب میکنن من باید به فکر رفتن به عروسی باشم ههههههههههههههههههههه خدایا در فهمیدن و لذت بردن از این لحظات یاریم کن و شیرینی این لحظات را در خاطرم نگه دار امینننننننننننننننن ...
28 شهريور 1391

دل نوشته 1

به نام خدا پسرم دیگه داره بزرگ میشه خیلی زود داره روز ها سپری میشه  و من هر روز از دیدن این لحظه ها لذت میبرم از با هم بودنمون و از شیرین کاری های گلممممممم البته گاهی اوقات خسته میشم ولی وقتی برای مدتی ازم دور میشه دوست دارم بشینم گریه کنم خدایاااااااااااااااااااااا این چه حسیه. مادر بودن چیه نمیدونمممممممممممممممممممممم........ شبهایی که ارمان و همسری میرن بالا برای 1 ساعت اولش احساس راحتی میکنم ولی 10 دقیقه نمیگذره که میخوام از دوریش گریه کنم و مثل دیوانه ها لباساشو بو میکنم ............ به نظرم این یعنی عشق خیلی حس قشنگیه دوستش دارم خدارو شکر که من عاشق شدم عاشق کسی که میدونم منو رد نمیکنه روی دلم پا نمیزارهههههههههه یه راز رو ب...
19 شهريور 1391

ارمان گلی راه میرود

به نام خدای یکتا یک ماهی میشه که ارمان سهی داره راه بره ولی میترسه و اشیاو رو میگیره ولی تا امروز تونسته بود ٣ تا ٤ قدم به تنهایی راه برود و وقتی دستشو (فقط یک دستشو) بگیریم کامل راه میره مثل یک اقای ناز تا اینکه امروز تونست به تنهایی ١٠ قدم برداره و خودشو کنترول کنه که این خیلی باعث ذوق کردن من و مامان ناهید شد . دیگه پسرم اینقدر بزرگ شده که راه میره دوست دارم مامان به اندازه تک تک سلول های بدنم دوست دارم راستی ترم جدید رو ثبت نام کردم ٤ شنبه از ساعت ١٠ صبح تا ٤ بعد از ظهر و پنج شنبه از ساعت ٨ صبح تا ١١.٣٠ عصر یه خبر دیگه بابا مهدی برام موبایل خرید  دیروز وقتی داشتیم میرفتیم طرف بازار موبایل تا شماره های تلفن بابا مهدی رو به موب...
19 شهريور 1391
1